مرثیه فوق العاده زیبای شهید مصطفی چمران در سوگ دکتر علی شریعتی :
ای علی : همراه تو به کویر میروم , کویر تنهائی ، زیر آتش سوزان عشق، درطوفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم ، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه ، بر پیکر کشتی شکسته ی حیات وجود ما میتازد . ای علی : همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی : من آمدهام که بر حال زار خود گریه کنم ، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و ناله ما احتیاج داشته باشی ! خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهائی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی . میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشایم و تو « اکسیر صفت » غمهای کثیفم را به زیبائی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی . میخواستم که پردههای جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی (ع) و حسین (ع) میگذرد، بر تو نشان دهم و کینهها و حقهها و تهمتها و دسیسه بازیهای کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم . ای علی : تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم , اما هنگامی که با تو آشنا شدم ، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم. ای علی : تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی. ای علی : شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ بنت جبیل رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم تل مسعود در میان جنگندگان امل گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن کویر تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، میگداخت و همه ناخالصیها را دود و خاکستر میکرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم مینمود… ای علی : همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد. ای علی : همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم…. ای علی : همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه میروم؛ اتاقی که با همه کوچکیاش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)،حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دلانگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان میدهی که صورت خاکآلود پدر بزرگوارش را با دستهای بسیار کوچکش نوازش میدهد و زیر بغل او را که بیهوش بر زمین افتاده است، میگیرد و بلند میکند! ای علی : تو ابوذر غفاری را به من شناساندی، مبارزات بیامانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنیناراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوانپارهای را به دست گرفته، بر فرق ابن کعب میکوبد و خون به راه میاندازد ! من فریاد ضجهآسای ابوذر را از حلقوم تو میشنوم و در برق چشمانت، خشم او را میبینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را مییابم که ابوذر قهرمان، بر شنهای داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان میدهد ای علی : تو در دنیای معاصر، با شیطانها و طاغوتها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانینمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبهرو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان زر و زور و تزویر برخاستی و همه را به زانو در آوردی. ای علی : دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، روشنفکر مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره … """ شهید """ کرد… مرثیه فوق العاده زیبای شهید مصطفی چمران در سوگ دکتر علی شریعتی : ای علی : همراه تو به کویر میروم , کویر تنهائی ، زیر آتش سوزان عشق، درطوفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم ، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه ، بر پیکر کشتی شکسته ی حیات وجود ما میتازد . ای علی : همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی : من آمدهام که بر حال زار خود گریه کنم ، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و ناله ما احتیاج داشته باشی ! خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهائی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی . میخواستم که غمهای دلم را بر تو بگشایم و تو « اکسیر صفت » غمهای کثیفم را به زیبائی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی . میخواستم که پردههای جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی (ع) و حسین (ع) میگذرد، بر تو نشان دهم و کینهها و حقهها و تهمتها و دسیسه بازیهای کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم . ای علی : تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم , اما هنگامی که با تو آشنا شدم ، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم. ای علی : تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی. ای علی : شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ بنت جبیل رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم تل مسعود در میان جنگندگان امل گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن کویر تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، میگداخت و همه ناخالصیها را دود و خاکستر میکرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم مینمود… ای علی : همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد. ای علی : همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم…. ای علی : همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه میروم؛ اتاقی که با همه کوچکیاش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)،حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دلانگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان میدهی که صورت خاکآلود پدر بزرگوارش را با دستهای بسیار کوچکش نوازش میدهد و زیر بغل او را که بیهوش بر زمین افتاده است، میگیرد و بلند میکند! ای علی : تو ابوذر غفاری را به من شناساندی، مبارزات بیامانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنیناراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوانپارهای را به دست گرفته، بر فرق ابن کعب میکوبد و خون به راه میاندازد ! من فریاد ضجهآسای ابوذر را از حلقوم تو میشنوم و در برق چشمانت، خشم او را میبینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را مییابم که ابوذر قهرمان، بر شنهای داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان میدهد ای علی : تو در دنیای معاصر، با شیطانها و طاغوتها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانینمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبهرو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان زر و زور و تزویر برخاستی و همه را به زانو در آوردی. ای علی : دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، روشنفکر مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره … """ شهید """ کرد…
یک جامعهشناس گفته: برای مبارزه با پدیده زیرآبزنی به شنیدن حرفهای یک زیرآبزن، وقت نگذاریم.
اعتدال:"فاطمه
بیات" اظهارکرد: این موضوع یک پدیده فرهنگی بسیار مخرب است که خود
کمبینی بسیاری از افراد و عقدههای روانشناختی فرصتهای به دست نیامده
سبب ترغیب افراد به استفاده از این ترفند میشود و باید با شهامت جلوی این
افراد ایستاد و این اقدامات را در گلو خلفه کرد و زمانی که افراد احساس
کنند شنوندهای ندارند به تدریج این رفتارها حذف میشود.
به گزارش ایسنا،وی افزود: در اسلام نیز برای مبارزه با این پدیده، غیبت
حرام شده است و اگر شخصی به مسایل دینی پایبند باشد و به قباحت اعمال خود
پی ببرد، این پدیده کمرنگ میشود، از اینرو باید به کودکان آموخت که به
جای حسادت، از موفقیت طرف مقابل الگوبرداری کنند و نقاطی را که سبب موفقیت
وی شدهاند شناسایی کنند که در این صورت، کودکان میآموزند به جای پایین
کشیدن یک فرد، خود را بالا بکشند.
بیات خاطرنشان کرد: این موضوعات ریشه در آموزش خانواده دارد، زیرا کسانی که
دیدگاه وسیع دارند و منطقی هستند این کار را انجام نمیدهند و این در
حالیست که افراد زیرآبزن نحوه رقابت سالم را آموزش ندیدهاند و گاهی
مشکلات شخصیتی و روانشناختی دارند.
وی اظهار کرد: افراد زیرآبزن با این تفکر که برای رشد خود باید جلوی رشد
بقیه را بگیرند یک معادله غلط را انجام میدهند، زیرا با این کار خود شخص
نیز به جای رشد پسروی خواهد کرد. اگر این افراد توانستند در آینده رشد کنند
و سرپرست یک گروه یا ارگانی شوند به مابقی کارمندان اجازه رشد نمیدهند و
این نمود بزرگ یک مشکل روانشناختی در جامعه است.
این جامعهشناس تأکید کرد: اولیاء باید برای تربیت کودکان بیشتر وقت
بگذارند و نسبت به اعمال خطرناک کودکان نظیر حسادت، حساس باشند و در صورت
نیاز از پزشکان و روانشناسان کمک بگیرند.